اشعار تاریکی»»"هرچه میخواهی" و "دنیا"««
هر چه میخواهی
یا به دل شادی بده یا این که صدماتم نده
من صدایت میکنم پاسخ ندادی هم نده
خواهشا ای خواهشم پایان نخواه از التماس
خود نمیخواهی نخواه و آن چه میخواهم نده
آنقَدَر که فکر کردی کشتن من سخت نیست
آتش سوزان به من که ساده میسوزم نده
رنج دارد رنجش من که به رنجیدن خوشم
رنج تو آتش به جانم میزند، رنجم نده
این دل از سینه برون آور ولی ای بی وفا
آن چه دادم هدیه برتو باز بر دستم نده
حامد(تاریکی)
»»»♥️♡♥️♡♥️«««
دنیا
زمینم مثل حسرت شد خوراکم
اینم باشه به پای عشق پاکم
شکایت نیست از عادت عزیزم
دیگه اشکامو هم راحت میریزم
آخه حالم که پرسیدن نداره
نیا حالم بده دیدن نداره
یه روزی فکر میکردم آرزوتم
حالا یک مرد در حال سقوطم
دارم دنیامو تنهایی میسازم
ببین بی تو چه دنیایی میسازم
یه دنیا که بناش از جنس سنگه
دلم کمتر واسه تو اونجا تنگه
میرم جایی که دوریت باورم شه
یه دنیا که ستارم میدرخشه
دیگه این خاطراتت میشه ناچیز
میذارم اسم اون دنیامو پاییز
میذارم اسم اون دنیامو پاییز...
حامد(تاریکی)